A girl from tomorrow(part 2)

دختری از فردا

ات:صبح چشمام با برخورد نور خورشید باز شد سقف بالا سر من همون سقفی نبود که من دیشب زیرش خوابیدم بلند شدم دور اطرافم رو دیدم هیچ چیز این اتاق شبیه اتاق خودم نبود خیلی ترسیده بود ناگهان دختری که از لباس هاش معلوم بود خدمتکاره اومد توی اتاق و داد زد
خدمتکار: علیاحضرت، علیا حضرت  بیدار شدننننن علیا حضرت  بهوش اومدن
ات:همین جوری با تعجب به در دیوار اتاق نگاه میکردم و رو به خدمتکار کردم گفتم
ات:منظورت از علیا حضرت چیه من یه کار مند عادی توی کمپانی بیگ هیت هستم
خدمتکاره:علیا حضرت منظورتون چیه اصلا کمپانی چی هست شما ملکه ما هستید اعلیا حضرت
ات:آها فهمیدم دوربین مخفیه اوکی دوربیناتون کجاست نشونم بدید
خدمتکار :اعلیا حضرت این کلمه ای که گفتید چی بود
داربین
ات:دارید سر به سرم میزارید دیگه
خدمتکار:سرورم من چطور جرعت کنم
ات:به سمت آیینه ای که توی اتاق بود رفتم و توی آیینه نگاه کردم مو هایی به سفیدی برف داشتم و چشمایی به سردی یخ  و پوستی به سفیدی گچ واقعا این منم چقدر زیبا و پرستیدنی بودم یه خورده که به دور اطراف نگاه کردم فهمیدم اینجا اتاق اته داخل مانهواست و اینم چهره اته توی مانهواست یعنی من تناسخ پیدا کردم پس جسم من توی سال 2025 چه اتفاقی براش افتاده همه این ها سوالاتی بود که ذهنم رو درگیر کرده بود ولی فهمیدم که باید تا آخرش زنده بمونم نباید سر نوشتی مثل ات توی مانهوا داشته باشم من از تهیونگ طلاق میگیرم و به یه جایی از اینجا خیلی دور تر زندگی میکنم و با خوشحالی میمیرم
دیدگاه ها (۳)

(A girl from tomorrow(part 3

game of love and hate(part 33)

A girl from tomorrow(part 1)

معرفی فیک جدید

A girl from tomorrow(part 4)

پارت 43 خدمتکار : شاه دخت لطفا بیاین بهتون اتاقتون رو نشون ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط